آرمان تبریز- ابوالفضل وصالی: نمی خواهم هیچ انسانی را متهم به بی تفاوتی در قبال دردهایی بکنم که هر انسان باشرفی از شنیدن آن غرق در فغان و اندوه می شود و هیچ هم نباشد در مقام انسانیت چند قطره اشک در خلوت خویش از چشمانش جاری می گردد و یا اندک اندوهی بر دلش می نشیند و اگر آن هم نبود چه جای داعیه ی انسان بودن ؛ و نیک می دانم در این دنیا و در جای جای وطنم اگرچه فروغ مهر و عاطفه درحال افول است و عده ای غرق در مال و مکنت و عشرت از محنت دیگران بی خبر ، اما هنوز از روشنای شفق آن غروب ، عالم انسانیت مشعشع می شود و هنوز هستند انسان هایی که هستی از وجودشان شرف می جوید .
باری ، دختر جوانی در عین متانت و مناعت و معصومیت به سرطان خون مبتلاست وجسم و جانش در جلوی چشم خانواده ی فقیرش مثل شمع سوزانی آب و از چشمان خونبار مادر وامانده اش جاری می شود ، آخرین نظریه ی پزشکان متخصص برای نجات وی مصرف داروهایی است که حداقل باید بطور مرتب و هرچه زودتر و زودتر به مدت شش ماه مصرف شود . این داروها از شمول دفترچه ی بیمه خارج است و قیمت آزاد آن هرماه رقمی در حدود ۱۰ میلیون تومان است و سرجمع می شود ۶۰ میلیون تومان که هرچند برای عایله ی تنگدست او نامیسور لیکن بر منعمان پشیزی بیش نیست.
صبر و عزت نفس این دختر جوان که آرامش بی منتهای او علیرغم آگاهی از درد و عدم بضاعت درمانش هر انسانی را به چالش می کشد، چنان منیع و بلنداست که بی هیچ تمنای نیاز از هر کسی و در اوج غرور دخترانه اش درد جانکاه را به سخره گرفته و ذره ذره فرو می بلعد و در انتظار اتفاق تلخ سرانجام لحظه ها را می شمارد.
او تنها در این احوال نگران غم هایی است که از دردش بر دل مادر رنجور و بر چهره ی تکیده ی پدر درمانده اش نشسته است و بس ! مبادا پدر ابهت و غرور مردانگی اش را برای چند صباحی بیش زیستن من پیش این و آن بشکند ، نه ، نه ، من درد سرطان را به جان می خرم اما درد خواری پدر را هرگز!
او اما علیرغم بیماری جانکاهش، با مدرک کاردانی کامپیوتر در دفتر یک شرکت کوچک به بهای پرداخت حق بیمه و ماهی ۵۰۰ هزارتومان حقوق ناچیز خود را مشغول کرده تا سربار خانواده اش نباشد. پدر کارگر کفاش که کمرش در زیر فشار روزگار خم شده است و مادر نیز حال زارش از این سرنوشت ظالمانه بی هیچ شرحی بر هر کسی پیداست، مستاصل و ناامید تنها به خدا و امدادهای غیبی او به اجابت نیایش های نیمه شب، که از آستین کدام انسان نیک بختی برون خواهد شد روزگار می گذرانند!
آری هرچند مایه ی بسی شرم از سردمداران مملکتی است که با این همه منابع و ریخت و پاش های آنچنانی و کرشمه بر اغیار ؛ و به رغم داشتن وظیفه ی دینی و اخلاقی و انسانی و دست کم جبر « قانونی » مبنی بر تامین بهداشت و درمان رایگان و داعیه ی عدالت اسلامی، در قبال بسیاری از بیماران خاص که در بین آنان کودکان معصوم بیشتر به چشم می آیند ، قاصرند و عده ای حیوان صفت غرق در شهوت ثروت نیز از قِبَل تجارت دوای آنان سوداگری و گردن کلفت می کنند ، اما کم نیستند انسان های آسمانی که سخاوت و محبت های پنهانی شان جور دولتیان سیه روی را می کشد و موجب التیام بی منت دردمندان و تعظیم فرشتگان در برابر عظمت و کرامت انسانی شان می شود.
آیا آنانکه از بهر تنعم و فرط ثروت هر رویا و اراده ای را برای خویش و دُردانه هایشان به اشارتی محقق می سازند و درجایی که شهرت برخی متمولانش آوازه ی جهان است و در شهری که زیر پای بازیکن فوتبال فساد زده میلیاردها می ریزند و برای یک مهمانی رقم های شگفت آور خرج می کنند و هر رقم مسافرتهای تفریحی شان سر به آسمان می کشد و آنانکه در مقام نمایندگی مردم در برخی نهادها پول مردم را کرور کرور هبه و بخشش به بهانه هایی به هر جاهایی می کنند که نه صواب است و نه ثواب ، ندای الهی را در هیاهوی دنیای فریبکار فانی و در بحران شان انسانیت برای نجات این دختر مستاصل و هزاران هم درد او می شنوند ؟!
و ای حاجیان و زائران و خداجویان و خیّران و ای متمولان شهیر شهر ، شاید خدا در همین نزدیکی ها و در دل رنجور دردمندان باشد ؛ و چه نیکو و بامسما و زیباسروده است شاعر ، آنجا که می گوید:
کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود/ حاجی احرام دگر پوش و ببین یارکجاست !
جان کلام اینکه اگر قصد امداد و همراهی دارید، زمان بسیار تنگ است و هر روز برای درمان این بیمار – که به شرف حضرت زهرا (س) قسم، خودِ معصوم و خانواده ی مغمومش از درج این مقال ناآگاهند – دیر و دیرتر می شود؛ به « پی وی» بنده ابوالفضل وصالی
در همین تلگرام پیام بگذارید تا ترتیب مناسب ارتباط خدایی تان با خانواده ی وی داده شود ، شاید فرجی حاصل شد و ذخیره ای بهر عافیت دنیوی و جزای خیر آخرت !
ای که دستت می رسد بهر خدا امداد کن
می دهد یزدان هزاران جای آن یکباره چون
- منبع خبر : آریا