آرمان تبریز-هیچ گاه تصور نمی کردم در این سن و سال و با تحصیلات عالیه ، توسط مردی متاهل اغفال شوم و در مرداب کثیف و سیاهی بیفتم که هر چه دست و پا میزنم انگار بیشتر غرق می شوم و نمی دانم چگونه خودم را نجات دهم.
ارتباط تلفنی من و کاوه در حالی ادامه یافت که مدتی بعد به اصرار او یکدیگر را در کافی شاپ ملاقات کردیم کاوه مدعی بود عاشقم شده و قصد ازدواج با مرا دارد پس از ملاقات حضوری با کاوه من نیز به او علاقه مند شدم و هر چه می گذشت وابستگی ام به او بیشتر می شد تا این که کاوه این حقیقت را فاش کرد که متاهل است و دو فرزند دارد.
او گفت به من علاقه مند است و همسرش هیچ مشکلی ندارد تا مرا به عقد موقت خودش درآورد با شنیدن این حرف ها تصمیم به جدایی گرفتم اما او با گریه و زاری التماس می کرد که طاقت این فراق را ندارد او گفت ما شاید نتوانیم با هم ازدواج کنیم اما میتوانیم دوستان خوبی برای هم باقی بمانیم.
کاوه گفت تو میتوانی صمیمیترین دوست همسرم باشی ! خلاصه مدتی بعد زنی با من تماس گرفت و خود را همسر کاوه معرفی کرد. او گفت میخواهد با من رابطه دوستانهای داشته باشد و من را به منزلش دعوت کرد. من به شرطی پذیرفتم که به خانه اش بروم که کاوه آن جا حضور نداشته باشد. همسر کاوه نیز قول داد که هیچ مردی در منزلشان حضور نداشته باشد. من نیز هدیه ای تهیه کردم و به آدرس اعلامی از سوی همسر کاوه رفتم اما وقتی وارد آپارتمان شدم در کمال ناباوری کاوه را آن جا دیدم. ساعتی بعد وقتی نوشیدنی را که همسر کاوه برایم آورده بود، خوردم از حال رفتم و . .. بعد از آن ماجرا کاوه با تهدید لفظی و پیامکی باز هم مرا به آن خانه شوم کشاند و از من در حالی سوء استفاده کرد که آن زن جوان هم در خانه حضور داشت.
از طرفی کاوه تلفن همراه من را هک کرده و به تمام عکس ها، شماره تماس ها و اطلاعات شخصی ام دسترسی پیدا کرده است.
با راهنمایی و تدابیر سرگرد امارلو، رئیس کلانتری شفا دختر جوان و پدرش در دایره اجتماعی کلانتری حضور یافتند و طی جلسه ای مشترک با رئیس دایره اطلاعات، مشکلات دختر جوان ریشه یابی شد و مورد تجزیه و تحلیل روان شناختی و سپس حقوقی و قضایی قرار گرفت و چگونگی انجام اقدامات قانونی پیش رو بررسی شد و در نهایت با شکایت دختر جوان از کاوه ، دستگیری وی در دستور کار ماموران دایره اطلاعات کلانتری قرار گرفت.
- منبع خبر : خراسان