«دارا» و «ندار»؛ درد امروز اقتصاد کشور
«دارا» و «ندار»؛ درد امروز اقتصاد کشور
آرمان تبریز- علیرضا تاجریان- نوشتن از درد بهترین راه تسکین است و رسالت یک رسانه همدردی با مردم است؛ باید از درد مردم نوشت تا کمی تحمل درد را برای خود و آنها قابل تحمل تر کرد.
آرمان تبریز- علیرضا تاجریان- نوشتن از درد بهترین راه تسکین است و رسالت یک رسانه همدردی با مردم است؛ باید از درد مردم نوشت تا کمی تحمل درد را برای خود و آنها قابل تحمل تر کرد.
دردی که روح و جسم و جان بسیاری از مردم را گرفته است و هر روز که می گذرد تحمل این درد، دردناک تر می شود؛ چون این درد، «دارا» و «ندار» می شناسد؛ «دارا» ها با این درد غریبه اند! چرا که یا اکسیر «دارا» بودن، نوشیده اند یا واکسن آن را کشف و آن را احتکار کرده اند. اما «ندار» ها بسیار و بسیارند.

من از درد این «ندار» ها می نویسم. «ندار» هایی که هر روز خبرهای خوشی درباره «دارا» ها می خوانند و نمک به زخم آنها پاشیده می شود. یک روز از یک «دارا» با لقب سلطان می شنوند، یک روز از یک «دارا»ی دیگر که نماینده آنها در مجلس بوده، اما عامل احتکار خودرو شده است! یک روز از بازداشت یک «دارا» با پست مدیریتی در حساس ترین مراکز تصمیم گیری کشور (بانک مرکزی، وزارتخانه ها و سازمان های دولتی و ساختار اجرایی کشور …) می شنوند که «بی خردی» آن مدیر، روزگار امروز آنها را این گونه تلخ و دردناک تر کرده است. اما دردناک تر این است که روزی دیگر خبر می رسد که یکی از همین «دارا» های مدیر، پست جدیدی گرفته است؛ البته پست بالاتر و در جایگاه حساس تر. گزارش امروز یکی از روزنامه های رسمی کشور درباره پست جدید تعدادی از نمایندگان دوره دهم مجلس که اکثر آنها رد صلاحیت شده اند یا رای نیاورده اند، از این نوع خبرهاست. (گزارش امروز روزنامه آفتاب یزد)
نوشتن در درباره «دارا» ها سخت و دشوار است؛ اینکه خبر انتصاب یک مدیر «دارا»ی نالایق را منتشر کنی و بدانی این مدیر نالایق با تصمیمات بی خردانه خود چه ها که بر سر اقتصاد کشور خواهد آورد. یا اخبار سازمانی را پوشش دهی که تعدادی از «دارا» های محتکر در آن سازمان حضور دارند و نه تنها خود، بلکه فامیل های خود را هم «دارا» می کنند!

«دارا» ها دو گروه هستند؛
۱- «دارا» هایی که انتخاب یا منصوب شده اند اما با درد «ندار» ها آشنا نیستند و هر روز با تصمیم جدیدی که می گیرند، نمک بر زخم های «ندار» ها می پاشند.
۲- «دارا» هایی که انتخاب یا منصوب نشده اند اما به واسطه رانتی که «دارا» های گروه اول در اختیارشان قرار داده اند، به گلوگاه های بزرگ اقتصادی کشور دسترسی پیدا کرده اند و با یک اشاره آنها نفس کشیدن برای «ندار» ها سخت و سخت تر می شود.
انتشار خبر درباره هر دو گروه «دارا» ها دشوار و پرریسک است؛ چرا که گروه اول قدرت و نفوذ دارند و از مجرای رسمی، دست خبرنگار و رسانه را از نوشتن و انتشار خبر ، قطع می کنند و گروه دوم که چه بسا پرقدرت تر از گروه اول هم هستند با پول های کثیف خود، «راست» را «دروغ» و «دروغ» را «راست» می کنند!
پس نمی نویسیم؛

چرا امروز قیمت خودرو سر به فلک کشیده و محتکران خودرو مشغول احتکارند؟! سلطان خودرو چگونه و به واسطه چه کسانی سلطان شد؟ خودروهای احتکاری چرا پلاک نشده اند؟  خودروها در پارکینگ کدام سازمان ها و ارگان ها احتکار شده اند و …
چرا امروز قیمت حبوبات به قیمت نجومی گوشت نزدیک شده است و «دارا» های گروه دوم با ارز ۴۲۰۰ تومانی، «دارا» تر شده اند و عدس، نخود، لپه و … را هم از سفره «ندار» ها حذف کرده اند؟!
چرا امروز «دارا» های گروه اول برای جبران «بی خردی» خود در پست های مدیریتی کشور، دست خود را در جیب مردم کرده اند و می خواهند با اندک پس انداز «ندار» ها، صندلی مدیریتی خود را حفظ کنند؟!
اما از درد «ندار» ها می نویسم؛ با درد هم می نویسم؛ چون خود درد «ندار» بودن را با تمام ابعاد انسانی لمس می کنم. رسانه ها هم از درد «ندار» ها زیاد می نویسند اما برخی رسانه ها جوری می نویسند که دردناک نباشد! مثل خبر امروز که «پرداخت یارانه متولدین جدید، مشروط شد!» انگار اجازه حیات «ندار» ها دست «دارا» ها است؛ «ندار» ها به فکر فرزند جدید نباشند!

وقتی خبر مرگ پیرزن مستضعف کپرنشین کرمانشاهی را می نویسی؛ غم و درد «ندار» یی به اوج می رسد که چگونه یک مدیر «دارا» ی «بی خرد» و «نالایق»، حق ادامه حیات را از یک «ندار» مستضعف و بی پناه می گیرد.
آری باید از درد نوشت تا کمی از آن درد تسکین یابد و با «ندار» ها همدردی کرد تا تحمل درد برای آنها قابل تحمل شود.

امیدی به «دارا» های «بی خرد» و «نالایق» نیست اما اگر روزی، درد و رنج یک «ندار» ، ذره ای آنها را به خود آورد، نهج البلاغه بخوانند؛ همین بخش از نامه مولایمان امام علی (ع) به حاکم بصره آنها را بس است که اگر به خود نیایند، هیچ راه نجاتی برای آنها نیست.
« سوگند به خدا من از دنیاى شما طلا و نقره‏‌اى نیندوخته و از غنیمت‏ هاى آن چیزى ذخیره نکرده‌‏ام، بر دو جامه کهنه‌‏ام جامه‌‏اى نیفزودم و از زمین دنیا حتى یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیاى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است. آرى از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک  در دست ما بود که مردمى بر آن بخل ورزیده، و مردمى دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور خداست. مرا با فدک و غیر فدک چه کار؟ در حالى که جایگاه فرداى آدمى گور است، که در تاریکى آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان مى‏‌شود. گودالى که هر چه بر وسعت آن بیفزایند و دست‏هاى گور کن فراخش کند. سنگ و کلوخ آن را پر کرده، و خاک انباشته رخنه‌هایش را مسدود کند. من نفس خود را با پرهیزکارى مى‌پرورانم، تا در روز قیامت که هراسناک‏ترین روزهاست در أمان و در لغزشگاه‏ هاى آن ثابت قدم باشد. من اگر مى‌خواستم، مى‏‌توانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافته‌‏هاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هیهات که هواى نفس بر من چیره شود و حرص و طمع مرا وا دارد که طعام‌هاى لذیذ برگزینم، در حالى که در «حجاز» یا «یمامه»  کسى باشد که به قرص نانى نرسد، و یا هرگز شکمى سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم ‏هایى که از گرسنگى به پشت چسبیده و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت: «این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابى و در اطراف تو شکم‏هایى گرسنه و به پشت چسبیده باشند». آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین علیه‌السلام خوانند و در تلخى‌هاى روزگار با مردم شریک نباشم و در سختى‌‏هاى زندگى الگوى آنان نشوم …»

  • منبع خبر : خبرگزاری آریا